گلوله های داغ
رضا کشمیری
شهید کاظمی
موضوع اصلی | معرفت دینی/مذهبی |
---|---|
موضوع فرعی | پیامبران/معصومین/علما و بزرگان |
نوبت چاپ | 1 |
سال انتشار | 1398 |
شابک | 9786226609609 |
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحات | 150 صفحه |
وزن کتاب | 220 گرم |
معرفی کتاب
خردهروایتهایی از پیاده روی اربعین حسینی
برشهایی از روایتهای طلبهای است که با خواهرزادۀ ناتوان ذهنیاش همسفر راه کربلا میشود و این همسفر عجیب شخصیّت منحصر به فردی است که در طول سفر ماجراهایی طنزآمیزی را خلق میکند.
نویسنده در کنار خاطرات سفرش، به روایت دلدادگیها و عاشقانههای زائران و خادمان حضرت سیدالشهدا(ع) پرداخته است.
گزیدۀ متن
بعضی مواقع واقعاً دست خودش نبود و کارهای عجیبی میکرد. بعد از آن جریانِ قلقلک زیر بغل زن مردم در مشهد خیلی به او هشدار داده بودم که حواسش باشد. اما یک بار دیگر موقع نماز در حال سجده دستش را جلو برده بود و کف پای نفر جلویی را قلقلک داده بود. کاش فقط قلقلک میداد، آنچنان میخاراند که پوست را زخم میکرد.
نوبت او شده بود. هرچه منتظر ماندم حرکتی نکرد. لبخند بر صورتش ماسیده بود، سر به زیر انداخته و کاری نمیکرد. گمان کردم ناراحت شده. با حرکات صورت دلیلش را پرسیدم، سرش را بالا آورد و با اقتدار و هیبت چشم در چشمان من دوخت و گفت: «لا، لا لعب.»
نمیخواست بازی کند. گفتم: «بازی کن، لعب زین، خوش!»
گفت: «من روی دست شما ضربه نمیزنم!»
گفتم: «بازی است، اشکالی ندارد. من روی دست شما زدم، حالا نوبت شماست. اگر میتوانی بزن!»
لبخندش دیگر تمام شده بود با حالت جدی گفت: «أنت زائر، زائرالحسین علیه السلام.»